اندازه متن
- کوچکتر | + بزرگتر
بالا
Top
   

زمان جاری : دوشنبه 18 تیر 1403 - 8:17 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم





reza آفلاین


ارسال‌ها : 429
عضویت: 2 /2 /1392
محل زندگی: قم

تشکرها : 106
تشکر شده : 1006
پاسخ : 2 RE تصادف شدید در اتوبان تهران-قم

مادر سوخت تا امیرحسین 6 ساله نجات پیدا کند

تصادف

دلخراش اتوبان قم - تهران که منجر به کشته شدن 43 نفر و مصدومیت 44 نفر از

هموطنانمان شده، تلخ‌ترین خبر امروز و سال‌های اخیر قم است، اما در اوج

این تلخی‌ها روایتی از فداکاری مادر برای نجات فرزند 6 ساله‌اش جذاب است.

امیرحسین زارع، کودک 6 ساله

یزدی که به همراه مادرش از تهران عازم یزد بود نمی‌دانست صندلی شماره 20

اتوبوس او را تنها بازمانده خانواده زارع در این حادثه مرگبار می‌کند.

امیرحسین پدرش را سال‌های گذشته از دست داده بود و با مادر و تنها برادرش

زندگی می‌کرد که در این سانحه مادرش گرفتار شعله‌های خشمگین آتش اتوبوس شد و

این کودک 6 ساله بی‌کس و تنها از میان آهن پاره‌های سوخته اتوبوس بیرون

کشیده شد با جراحاتی که به او وارد شده برای مداوا با بیمارستان نکویی

منتقل شد.

بستگان همه مصدومان این حادثه بر بالین بیماران حاضر شدند اما این کودک

یزدی با وجود زخم‌های فراوان نه زبان ناله داشت و نه نای حرکت. همه زبان او

شده بودند تا مرهمی باشند بر داغ از دست دادن مادر فداکارش.

لهجه شیرین امیرحسین و تنهایی او تنها بهانه‌ای بود که بغض فروخورده همه کسانی که بر بالین رنجور امیرحسین حاضر بودند بترکد.

امیرحسین که با سر پانسمان شده، اطرافیان را عمو صدا می‌زد، همه را به

گریه انداخت. از‌‌ همان دقایق اولیه که او را به بیمارستان منتقل کردند،

پیوسته سراغ مادرش را می‌گرفت. به او می‌گفتند مادرش می‌آید اما عواطف

کودکانه او حس دوری از مادر را به مرگ تبدیل کرده بود. او می‌دانست که مادر

خود را فدای او کرده است.

تلاش توام با دلسوزی برای مداوای این کودک مصدوم منجر به درگیری لفظی جزئی

بین پرستار اورژانس و مسئول رادیولوژی شده بود. پرستار با اشک‌های حلقه

زده در چشم می‌گفت: به خدا این کودک گناه دارد، کسی را ندارد، اول از این

عکس بگیرید.

مگر می‌شود جز مرگ، مادری را از فرزند جدا کرد. آری! این بار برخلاف تصور

همه روان‌شناسان که جان انسان عزیز است، مادر امیرحسین، فرزندش را از شیشه

اتوبوس به بیرون هدایت کرده تا خود گرفتار آتش شود و فرزند دلبندش نجات

یابد. چه زیباست این حس مادرانه که برای همیشه ماندگار شد و مادر امیرحسین

را به اوج مادرانه رساند.


امضای کاربر :
ای آب فرات از کجا می آیی؟؟
ناصاف ولی چه با صفا می آیی!
خودرانرساندی به لب خشک حسین
دیگر به چه رویی به کربلا می آیی!؟
التماس دعا
چهارشنبه 20 شهریور 1392 - 00:55
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر
تشکر شده: 8 کاربر از reza به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: rezvan71r71 / barfin / asheghe_baron1366 / dokhtarebarani76 / roya370 / behzad1991 / hassan69 / asdfg /
پرش به انجمن :